یکی دیگر از سکانسهای سینمایی که خیلی دوستش دارم مربوط میشود به فیلم آخر تارانتینو Inglourious Basterds . قبلا در مورد سیستمی که در فیلم هایش پیاده می کند صحبت کردهبودم .
در این فیلم نیز تقریبا در اواسط فیلم یک نقطهی ثقل ایجاد میکند .
فصل پنجم با نام انتقام از غول چهره با موسیقی و نمایی زیبا و منحصر به فرد از شوشانا دختر یهودیتبار فرانسوی آغاز میشود . بازی نور و رنگ و انعکاس تصویر دختر روی شیشه و همینطور آینهی اتاق بینظیر است . صلیب شکستهی نازیها شکستهتر از همیشه در این صحنه منعکس شده . موسیقی استادانه بر روی تصویر نشسته و با هر ضرباهنگ نمای بستهتری از دختر به ما میدهد . تا سرانجام نمایی نزدیک از نیمهی بدن دختر و همینطور انعکاس صورت متفکرانهی او روی شیشه به ما میدهد . از چهرهی دختر به خوبی میتوان تصمیم بزرگی را که گرفته است تشخیص داد .
در کنار همهی این ها زیبایی و حزن منعکس شده در نگاه و تکتک اعضای چهره منحصر به فرد است . این را اضافه کنید به صدای فوقالعادهی خواننده که که این سکانس را حماسیتر نیز می کند . سرانجام دختر چهره را از شیشه برمیگرداند و میرود تا برای کارزار آماده شود . طریقهی آرایش کردن دختر شیوهی آرایش سرخپوستهایی که برای مبارزه آماده میشوند را در ذهن متبادر میکند . هر چه باشد تارانتینو آمریکایی است . خطچشم . مداد ابرو . سایههای روی گونهها . چشمهای سبز و گیرای دختر که برق انتقام آن را زیباتر کرده است . رژ لب و سرانجام لبی که به جام شراب میزند و در چشمهایش رضایت از تزویری که می خواهد با آن آلمانیهای خونخوار را فریب دهد به چشممیخورد . لاک ناخنها قرمز است . لباس شب دختر قرمز است . کلا در تمام صحنهها رنگ قرمز ، شکل خونی و حماسیتری در ذهن متبلور میکند .
ادامهی تصاویر و در کنار موسیقی ، شرح حالیست از نقشی که قرار است دختر امشب بازیکند . همهی این صحنه ها در معیت موسیقی و صدای خواننده وصل میشود به خروج دختر از اتاق و قرار گرفتن بر فراز ورودی سینما . جایی که آلمانیها در کنار انتظار برای شروع فیلم ، مشغول خوشگذارانیاند . دختر از پلهها با غرور پایین میآید و این صحنههای حماسی که از پیش چشممان گذشت تمام میشود .
دقیقهی ۱۳۹ به بعد نیز یکی از زیباترین سکانس های فیلم را شاهد هستیم . بازی خون در فضا و ترکیب موسیقی غم انگیزی که برای این قسمت در نظر گرفته شده نیر استادانه است . خیلی جالب است که این صحنه دقیقا روی تایم ۱۴۰ دقیقه بازی شده است .
کلا فیلم Inglourious Basterds ، فیلمی بود که خیلی دوست داشتم . بازی کریستف والتز نیز در نقش سرهنگ لاندا واقعا هنرمندانه بود . مخصوصا تقابلی که با براد پیت در سینما داشت و سعی میکرد لهجههای ناخالص ایتالیایی را شناسایی کند . نقشآفرینی زیبای والتز برای او یک اسکار در سال۲۰۱۰ به همراه داشت .هنوز نمیدانم خوانندهی آن سکانس کیست . همانطور که گفتم تارانتینو از خوانندههایی تقریبا گمنام برای کارهایش استفاده میکند . البته شاید این آقا مشهور باشد و من نشناخته باشمش . صدای بمی که دارد مرا به یاد خوانندههای فرانسوی میاندازد .
وقتی جایی داری که هیچ آشنایت از وجود آن خبر ندارد ، حس خوبی داری ... از این که می توانی از ممنوعهها در آن بنویسی و عین خیالت نباشد که وای کاشکی فلانی نمیفهمید .
ولی بعضی وقتها هست که وقتی که یک متن عصبانی یا متن ناامیدانه مینویسی ، یا وقتی از آرزوهایت مینویسی ، مدام خودت را سرزنش میکنی . دلت میخواهد ظاهرسازی کنی و از ضعفهایت ننویسی . دلت میخواهد خودت را خارقالعاده و قوی نشان بدهی ... آن هم فقط به خاطر این که میدانی بلاخره کسی هست که تو را بخواند . حتی وقتی غریبه باشد .
پس کم کم شروع میکنی به خودسانسوری و کشتن احساسها و حقایقی که در مورد خودت وجود دارد .
سعی میکنی حقایق را وارونه نشان بدهی . از خودت بت میسازی و ... تمام وجود خودت را به گند میکشی . جامعه و اطرافیان یک نوع ظلم در حقّت میکنند و خودت نوع دیگری از ظلم را در حق شخصیتت مرتکب میشوی . در صورتی که هیچ لازم نیست چنین کاری کنی .
من بر عکس ظاهر صبور و مقاومم که همهی اطرافیان از من میشناسند بسیار حساس و عاطفی هستم . در این که مقاومم و مبارز هیچ شکی ندارم . وگرنه اینهمه سالی که گذشته بود حتما تسلیم شده بودم . آن هم تسلیم به امری که سرنوشت طبیعی میخوانیمش و همیشه خودمان را تسلی می دهیم که زندگی میلیونها نفر دیگر در سرتاسر دنیا همین بوده و خواهد بود . ولی من با همهی آن میلیونها نفر دیگر فرق دارم . کسی که سرنوشت هم برای ورودش به این دنیا مانعتراشی کرده ولی او با قدرت آن مانعها را کنار زده و به دنیا آمده ، حتما برای انجام دادن کاری بزرگ قدم به این دنیا گذاشته است . برای همین است که مقاومم . ولی همهی آدمهای مقاوم که حتی از آنها به عنوان آدمهای یخ و سرد یاد می کنیم هم بعضی وقت ها واقعا کم می آورند و دلشان میخواهند چیزی که در درونشان می گذرد فریاد بزنند .چه برسد به من که زن هستم و تمام وجودم را احساسات زنانه دربرگرفته . در وبلاگ قبلیام دوستانم با توجه به شخصیت شاد و سرزنده و فعالی که بیرون از محیط وب از من دیده بودند ، تا متنهایم کمی بوی غم می گرفت به من یادآور میشدند که من مقاومتر از این حرفهایم .
حالا من اینجایم .
جایی که وقتی گله دارم راحت میآیم مینویسم . و این را با خط درشت مینویسم :
نباید برایت مهم باشد که خواننده چه فکری از نوشتهی تو به ذهنش متبادر میشود .
تو بچهای؟ بله هستم . از نوع خیالپردازش هستم .
تو زنی ؟ بله هستم . از پراحساسترینها و خلاقترینهایشان هستم .
تو آینده را می خواهی ؟ بله . سخت میخواهمش همان شکلی که دوست دارم .
تو عصبانی میشوی ؟بله میشوم . آنقدر شدید که هیچ کس تاب تحمل آتش توی چشمهایم را ندارد .
تو خیالپردازی ؟ بله . هستم . شدید .خیلیها داستانها و شعرهایم را به خاطر همین تخیل قوی دوست دارند . خودم هم دوستش دارم. آدم بیتخیل با مرده فرقی ندارد .
تو با استعداد و قوی هستی ؟ بله هستم . تعارف ندارم با خودم .فقط...
فقط چی ؟ فقط این که کمی می ترسم .
نترس . باید یاد بگیری که نترسی . رنگهایت را بردار و بکش . پخش کن و رنگ کن . بلند بخند و بلند گریه کن . با لحن بچهگیهایت بنویس . با لحن یک محقق یا لحن یک نویسندهی ماهر . یا لحن یک دیوانه یا وحشی . اینجا خانهی توست . جایی که کسی تو را نمیشناسد .
مثل همان کوچهای که دوست داری در آن زندگی کنی . در یک کشور دور و یک شهر دورتر . که هیچ کس خبر از حال دختر چشم رنگی خوش اخلاق و شاعرپیشه ندارد .
اینجا همان خانهی موقت توست قبل از اسباب کشیدن به خانهی اصلیات .
دوست داشتم یک اتاق کار و مطالعه برای خودم داشتم که سرتاسر دیوارهایش را پوسترهای گروههای موسیقی محبوبم ، نویسندهها و شعرای موردعلاقهام ، پوستر فیلمهای محبوبم و عکسها و نقاشیهایی که دوستشان دارم و همینطور خوانندگان و شخصیتهای محبوبم را میچسباندم .
دوست داشتم یک اتاق کار و مطالعه برای خودم داشتم که کتابخانهام را از گوشهی این اتاقخواب کوچک به آنجا منتقل کنم .
بوم نقاشیهای نکردهام را میگذاشتم کنار پنجره ...
و خیلی چیزهای دیگر ...
افسوس من چسبیدهام به لبهی زندگی در این جهنم سنتها و مدرنیته...
نیمهی ذهنم در یک دنیای دیگر زندگی میکند و حقیقت جسمم که چندان هم ارزشی ندارد وسط سنتهایی که برنمیتابند ، من هر طور میل دارم ، زندگی کنم .
حتی تنها زندگی کردن در این برهوت گناهی نابخشودنی است و مساویست با هرزگی...
برای زندگی نکردن در این جهنم چه تاوانی باید داد ؟
امیدوارم تنها تلاش نتیجه دهد .
من در کنار دایدو عاشق این بشرم . علیرغم این که خیلیها ، علاقهشان را به او مخفی می کنند . چون او را فرد بیبند و بار یا بیکلاسی میدانند .
ولی واقعا اینطور نیست . اگر مایکل جکسون را سلطان پاپ میدانستند(من شخصا حالم از او به هم می خورد ) بریتنی ، ملکهی پاپ است .
من اصلا از سبک پاپ خوشم نمیآید ، ولی بریتنی فرق دارد . در تمام آهنگهایش نوآوری منحصر به فردی دارد . هیچ دو آهنگی از او را نمیتوانید پیدا کنید که یک ریتم تکراری در آن پیدا بشود .
بریتنی علیرغم شهرت زیاد خود سن بسیار کمی دارد . ۲۹ سال ، در صورتی که خود من از وقتی که بچه دبیرستانی بودم او را به یاد میآورم .
این بشر وقتی در ترانهی
Piece Of Me
می گوید که از ۱۷ سالگی دختر رویایی آمریکاست ، واقعا حق دارد .
شهرت از وقتی که نوجوان بوده در اطراف او چرخ میزده است .
یکی از دلایل تنفر والدین قدیمی آمریکایی از او به خاطر همین الگو بودنش است . چون از سن کم قهرمان و الگوی بچههای هم سن و سالش بوده ، پس وقتی در کلیپهاو اجراهایش عریان تر ظاهر میشود ، به قول آنها این بند و باری را در جوانهای آمریکایی اشاعه می دهد .
البته همانطور که شاهد هستیم همهی خوانندهها انگار مترصد همین فرصت بودند تا یکی پیشگام این بیقیدی در پوشش شود و بریتنی هم این جانفدایی را کرد و این معضل برهنگی را برایشان حل کرد . کریستینا و تیلور سویفت و خیلیهای دیگر تقریبا دنبالهروی بریتنی محسوب میشوند .
بریتنی آهنگساز ، شاعر ، و طراح کلیپ است . او حتی عطر منحصر به فرد خود را هم در سرتاسر دنیا اشاعه داده است .من هم یکی از این عطر های فوقالعاده را از دوستم که در استرالیا زندگی می کند هدیه گرفتهام . واقعا خوشبو است . امکان نداشته از این عطر استفاده کنم و در مترو یا مهمانی یا اماکن عمومی از من نپرسند که چه عطری استفاده می کنید .
بریتنی با این سن کمش ۲ فرزند هم دارد از یک ازدواج ناموفق البته و همینطور جایزهی گرمی را هم برده است . همه چیز در مورد او در این سن کامل است .
و من او و آهنگ ها و فیلم و کلیپهایش و همینطور آن لبخندهای بی نظیر و بعضا معصومانهاش را دوست دارم .
فیلم Crossroads
یکی از معدود کارهای سینمایی اوست که در سن ۲۰ سالگی در آن ایفای نقش کردهاست و به نظرم با وجود طرح سادهاش فیلم جذابی از کار در آمده است . تصور میکنم فیلمی باشد که دخترهای ۱۸ تا ۳۰ سال آن را بپسندند .
My lonliness و Crazy هم دو کلیپی است که در سنین کم اجرا کرده است .(البته من فقط این۲ را از او در آن سنین دیده ام) و به نظر من همان وقت هم در سطح بالایی بوده است . در ضمن لبخندهای کودکانه و معصومش در چند جای این دو کلیپ مشهود است . آهنگ ها و کلیپ های جدید و قدیمش هم حرف ندارند . مثلا Stronger یا If U Seek Amy و یا Toxic که به خاطر آن گرمی هم برده است . و کلا من اکثریت اهنگ ها و کلیپ هایش را دوست دارم . و همیشه هر وقت دچار بحران می شوم یکی از کسانی که می تواند حالم را جا بیاورد بریتنی است .
در کل سلیقه ی من خیلی متفاوت و عجیب است و طیف های مختلفی از پینک فلوید و اسکورپیونز گرفته تا متالیکا و مریلین منسون را در بر می گیرد