من پیر شده ام .خیلی پیر .و دلمبرای شهری که خانه ام بود ،مردی که تمام ِ من بود ،و صدای گنجشک هایی که صدای خوشبختیمان بود ،تنگ شده است.
"امشب"
خواهم سرود
حتی در همین فاصله.
تو این قدر خوب باشی و من...
خواب بودنت را در لبخند
به شیرینی تصور کنم !
چونان کودک ِ چند ماهه ای در آغوش مادر
که همیشه شیر را خواهد یافت!
و تیغه ی بازوهایت...
عطش ِ تابستانی مرا سر می برد.
دخترک ِ دور از تو