دخــتر ِ قدیــم

من همه‌ی دیوارها را فرو خواهم‌ ریخت .

دخــتر ِ قدیــم

من همه‌ی دیوارها را فرو خواهم‌ ریخت .

برای هیچ!

من الان فوق العاده عصبانیم و در عین حال خوشحال که این قضیه را زود فهمیدم .
متوجه شدم یک موجود پست و حرومزاده ای پیدا شده که به مغزش خطور کرده ، با انگیزه ای که زیاد حدس زدنش سخت نیست ، خودش رو به جای من جا بزنه و با سر و همسر و بچه های بلاگستان چت کنه . یعنی فعلا با شهاب این کارو کرده و او هم خیلی زود فهمیده که طرف من نیستم . ولی مساله اینجاست که نمی دونم با چند نفر دیگه ممکنه این کارو کرده باشه یا به دنبال این بوده باشه که این مساله رو بازم دنبال کنه..
طرف به نام ِ من برای شهاب کمنت خصوصی گذاشته که آی دی جدیدم رو ادد کن(توش الدگرل داشته) . شهاب این کارو کرده ولی از طرز حرف زدن اون فهمیده من نیستم . عامل ِ شناساییش هم این که توی گفتگوش مقادیری آیکن بوس و بغل به کار برده و حرفای بعضا عجیب زده و اطلاعات غلط از من ارائه داده و از زیر بار جواب هم شونه خالی کرده...اینجا شهاب مطمئن شده که طرف یک متقلبه و تا ازش پرسیده کی هستی ، اون هم زده به چاک...
همینجا اعلام میکنم اگر کسی براتون به اسم ِ من کمنت گذاشت یا افــ یا هر چیزی لطفا باور نکنید . ادد نکنید و سریعا به خودم توی همین وبلاگ خبر بدین . من از تابستون ِ 87 به این ور یک آی دی بیشتر نداشتم و ندارم . اون آی دی رو هم فقط چند نفر ِ محدود دارند(کل ِ ادد لیست ِ من توی این چند سال و 3 تا وبلاگی که داشتم و حتی به علاوه ی آیدی دوستانی که فوت شدن و یا باهاشون رابطه ای ندارم  15 نفره) . علاقه ی زیادی به چت کردن و حتی ایمیل رد و بدل کردن ندارم و  به همین دلیل هست که ایمیلی توی پروفایلم نمیذارم  . این روزها هم ندرتا و اگر محسن انلاین باشه میرم مسنجر و لاغیر .
در ضمن همیشه از حاشیه و این مباحث خودم رو دور کردم . این رو حتی کمنت هایی که واسه اعضا بلاگستان میذارم میشه فهمید . من کمنت خصوصی واسه کسی نمیذارم مگر این که پیش بیاد کسی مساله ای رو مطرح کرده باشه و پاسخی خواسته باشه . این پست رو هم گذاشتم که جلوی این قضیه رو از همین جا بگیرم .  

در ضمن پیدا کردن اون فرد کار ِ زیادی سختی هم نیست . همین الان شکم روی 3 نفره . امیدوارم این کارو تکرار نکنه . وگرنه باید منتظر باشه تا من به محض ِ اطمینان ، به صورت ِ عمومی آبروش رو همین جا ببرم . با کسی هم تعارف ندارم .  

فکر می کنم این اعمال ِکودکانه و ناشیانه و سطحی ، واسه کسی که خودش رو بزرگ میدونه و یا خیال میکنه خیلی شایسته و با استعداده ، کاملا احمقانه و از روی بیماری میتونه باشه و پیشنهاد می کنم این فرد به طور ِ جدی به دنبال درمان و مداوایی اساسی برای خودش باشه... 

شب خوش...  

کمی اعتراض،کمی خشم،کمی گریه

دانلود آلبوم (هیچ.هیچ.هیچ) شاهین نجفی...اینجا و همین جا:



 
تراک های یک ، پنج و به خصوص شش و هفت رو خیلی دوست دارم . 

*دانلود تراک هفت با حجم ِ خیلی پایین که کد ِ آن روی وب است.

من از پشت ِ سر گذاشتن ِ این همه ، نمی ترسم .

میدونی ؟ گذاشتن خیلی چیزها پشت ِ سر ، بعد از این که همه ی زوایاشو سنجیدی ، مثل ِ آب ِ خوردن می مونه . آدم تردیدی توی انتخاب راهش نمی تونه داشته باشه . مثل ِ تغییر دادن ِ یک شرایط . اونم شرایطی مثل ِ اسباب کشی از یک خونه ی دلگیر و غم زده و کوچیک به یک خونه ی دلباز و روشن و وسیع . توی چنین شرایطی ، آدم ها از چیزی که پشت ِ سر گذاشتن ، هیچ وقت احساس ِ پشیمونی نمی کنند .
این یعنی اتفاقی که از نه ماه ِ پیش ، واسه ی زندگی ِ قبلی من افتاد . این همه که حالا سختی می کشم ، از............. 

ادامه مطلب ...

انتظار ِ جوانی


بعضی وقت ها...این انتظار ، مثل ِ حس ِ گذاشتن کف ِ پا در بسترِ گرم ِ شن های ساحلی می ماند . گرم . داغ . لذت بخش . همین طور که کم کم جلو می روی بدنت با آب آشنا می شود . خنکای ملایم ِ آب را حس می کنی . لمس می کنی . از آن مهم تر ، می چشی . درک می کنی . موج های ظریف و کوچک روی سطح پایت بالا می روند و شن ها سر می خورند بین انگشت هایت و قلقلکت می دهند . دوست داری بیشتر در آب فرو بروی و توجهی نکنی دامن ِ سفیدی که تا روی زانویت را پوشانده تر می شود . بروی جلوتر و بگذاری آب از زانویت بالا برود و برسد به دامنت . از آن هم بالاتر...جلوتر...و جلوتر...بگذاری آب تا کمرت برسد و موج ها سینه هایت را خیس کنند و نوک ِ موهای بلند رهایت را که توی این هوای شرجی مجعد شده اند . مویت مرطوب می شود و چشم هایت برمی گردد به سمت ساحل و بازیگوشانه لبخندهای شور می نشیند روی لب هات به سمت ِ جایی که باید کسی باشد... 

کسی که چشم به تو داشته باشد...کسی که رویاهای تین ایجری تو را نقاشی می کند . مدادهایت را می تراشد و می گذارد به نقش ها رنگ بزنی و هر جا که رنگ هایت سدهای خطوط را می شکنند برایت پاکشان می کند . فرصت ِ رنگ آمیزی دوباره . وگرنه می گوید همین طوری قشنگ تر است . اصلا آوانگاردی هست برای خودش . برایت جعبه ها و روبان های رنگی ِ بزرگ و کوچک می خرد و می دهد خاطره هایت را تویشان نگه داری...آنهایی که تویش خاطره های غمگینت را بسته ای ، با روبان ِ سیاه علامت می گذارد و وقتی خوابی ، می برد می گذاردشان توی راهرو... یکی بیاید و  ببردشان .
وقتی دستت را می کشی روی یک جعبه ی موسیقی ، برایت کوکش می کند و با تو مثل گهواره آرام آرام حرکت می کند . می گذارد سرت را بگذاری روی شانه هاش و اشک ها و بینیت لباسش را تر کند . بی هیچ تکلف و وسواسی...
کسی که مثل ِ تو با دیدن ِ ملحفه های اتو شده که بوی لطیف ِ مواد ِ شوینده می دهند ، ذوق می کند . مثل تو با شوق و هیجان می خزد زیر ِ ملحفه های زبر و خشک و با بویشان یاد عشقبازی های شروع نکرده می افتد . کسی که گوشه های لبخندت را می بوسد و برای لبخندت می میرد . برای گوشه های لبخند ِ دختری که درد را خوب کشیده است .
خیلی وقت ها انتظارها نه سرد است و نه تاریک . گرم است  و آبی و روشن . مثل ِ کناره های شنی ِ دریا...توی کشورهای آفتابی ِ شرق ِ دور..
 

*دانلود موسیقی وب .