بعضی وقتها یک خوابهای چرتی میبینم که اصلا گفتن هم ندارند... نمونهاش امروز صبح... خواب دیدم که یک کسی که نمیشناختمش پشت درهای خانه بود و مدام در میزد و هر چه من میگفتم کیه؟ جواب نمیداد . من یک ترس ناشناختهای در خواب داشتم که باعث شد پشت در را قفل کنم تا آن فرد داخل نیاید (یک حسی در خواب داشتم که میگفت که این فرد بیاجازه و به زور وارد خواهد شد) . در خواب به ذهنم رسید که از پنجره ببینم چه کسی پشت در است ولی هر چه نگاه کردم نتوانستم کسی را ببینم . واقعا داشتم میترسیدم . دوباره آمدم سمت در ورودی و ناگهان چشمم افتاد به در و دیدم در با صدای ویژ خاصی باز شد و نیمه باز ماند . در واقع حالا باید آن فرد ظاهر میشد . من در زاویهای بودم که نمی توانستم پشت در نیمهباز را ببینم . باور میکنید که داشتم از ترس خودم را خیس میکردم ؟ در نتیجه در خواب تشخیص دادم که باید بلند شوم . و بلند شدم . بعد که بلند شدم به ترسویی خودم لعنت فرستادم که حتی در خواب هم دست از سر کچلم بر نمیدارد ...شت . عوضی . چی میشد بفهمم چه کسی پشت در بود ؟