دخــتر ِ قدیــم

من همه‌ی دیوارها را فرو خواهم‌ ریخت .

دخــتر ِ قدیــم

من همه‌ی دیوارها را فرو خواهم‌ ریخت .

دو من

من ِ خارجی بعد از نشستن روی صندلی جلوی اتوبوس ، ویژه‌ی بانوان با دیدن یک پسر باربی که به میله‌ی جلویش تکیه داده ، صدایش در می‌آید .

من ِ خارجی : خدایا چی می‌شد ژن‌های منو به صورت اتوماتیک و مادرزادی ریزه پیزه قرار می‌دادی .

من ِ داخلی(خدای درون) : حقّته . وقتی مثل یک اسبِ آبی می‌لمبونی نباید انتظار داشته باشی مثل یک دوکِ متحرک باشی ...

من ِ خارجی : برو بابا . اصلا ما هیچی ازت نخواستیم .

من ِ داخلی : همیشه بی‌شعور بودی . هیچ تحمل شنیدن ِ........

من ِ خارجی : شت‌آپ بابا .