دخــتر ِ قدیــم

من همه‌ی دیوارها را فرو خواهم‌ ریخت .

دخــتر ِ قدیــم

من همه‌ی دیوارها را فرو خواهم‌ ریخت .

استخدام اداری

یکی از چیزهایی که اینجا خوبه و تازه لذتش رو امروز فهمیدم ، دیدن گاه و بیگاه لبخند خوشحالی آدم هاست . شرکتمون برای استخدام کارگزار اداری ، آگهی داده بود. یک پسر متولد 66 دیروز صبح زنگ زد تا مدارکشو فکس کنه... یک طور خاصی به من التماس میکرد خانم من خیلی دنبال کارم ...زود باهام تماس بگیرین...من نان آور خانوادم و...دلم آب شد . شاید خیال میکرد من کاره ای هستم.

تا عصر 2 بار دیگه زنگ زد. با همکارم صحبت کردم که به نظر میرسه این خیلی مصره تو به دست آوردن کار . مشخصه احتیاج داره...دفعه آخر که زنگ زد وصلش کردم به همکارم تا باهاش حرف بزنه...گفتیم امروز بیاد مصاحبه .


دیروز مدیرمون غایب بود . امروز که اومد صبح اول وقت رفتم اتاقش و بهش گفتم یک بنده خدا رو گفتیم امروز بیاد مصاحبه که معلومه خیلی دنبال کاره.پدرش فوت کرده و هزینه های خانواده با اونه . اونقدر دنبال کاره که 3 بار دیروز تماس گرفت.مدیرمون گفت بذار بیاد.ایشالا ببینیم چی میشه...


امروز ساعت 3 اومد.همین چند دقیقه پیش رفت .

با استرس اومد .

خوشحال رفت .


مدیرمون موقتا استخدامش کرد تا بسنجش...من فکر می کنم اون پسر به این راحتیا کاری که به دست آورده رو از دست نمیده و با وجود این که کار با مشقتیه ، نهایتا استخدام میشه.


یک پسر ساده پوش و معمولی بود که  وقت رفتن چشماش از شعف برق می زد .


می دونین؟ دیدن خوشحالی ناب آدمها خیلی مزه میده.


دارم فکر میکنم میتونم بلاخره یه طورایی تو شکل دادن افکار آدم های اطرافم و خوشحال کردن عده ای دیگه از آدم های اطرافم نقش کوچیکی داشته باشم .

دارم فکر میکنم مدیر ِ خیلی خوبی دارم .