دخــتر ِ قدیــم

من همه‌ی دیوارها را فرو خواهم‌ ریخت .

دخــتر ِ قدیــم

من همه‌ی دیوارها را فرو خواهم‌ ریخت .

رستوران ِمحلّی

اون رستوران ِ قدیمی لعنتی رو دوست دارم . همون که دقیق نمی دونم کجاست ولی میتونم حدس بزنم وسط ِ یک شهر ِ غریب و دورافتاده ی کوهستانیه و یا حتی ساحلی...با پنجره هایی که از شیشه های رنگی ِ تکه تکه اش ، نور منعکس میشه روی میز ِ مشتری ها با اون رومیزی های سپید ِ تمیز ِ اتوکشیده و با ظرف پر یا خالی غذا و لیوان آب و نوشیدنشون بازی می کنه...همون جا که روی کف پوش هاش از تلالو ِ نور ِ آفتاب ِ پشت ِ شیشه ، چند تا رنگ ِ رنگین کمونی هی بدرخشند و با حرکت نور ِ خورشید جاشونو با رنگای دیگه عوض کنن...همون جا که کنار پنجره هاش گلدون های طبیعی با گل های قرمز و نارنجی به ردیف چیده شدن و منتظرند صبح به صبح کسی روی برگ هاشونو با آب پاش مرطوب کنه و پنجره ها رو باز کنه و...
این که تو یک صندلی بذاری جلوی در ِ رستوران ِ خلوت و تمیز و دنجت و خیره بشی به سنگ فرش های خیس ِ کوچه ی شیب دار و هوای صبح رو عمیق نفس بکشی...هوایی که بوی تازگی میده و میذاری خنکای باد از بین ِ در و پنجره ها بوزه داخل و گوشه ی رومیزی ها رو بازی بده...و برگِ گل های گوشه و کنار و طره ی موهای رها شده روی شونه و یا پایین ِ دامن ِ نخی ِ گل دار ِ سبک که یک جفت پای سپید و برّاق رو قاب گرفته...پاهایی که دراز شدن به سمت جلو و یکی از ساق ها با آرامش روی ساق دیگری قرار گرفته و برای خودش تاب می خوره...
بعضی وقت ها دلم عجیب می خواد که یک رستوران می داشتم...
 

 

یک همچبن جای مخروبه و قدیمی و در عین ِ حال پر از نور و روشناییِ زندگی...
مرمّتش می کردم و همینطور مرتبّش می کردم که اینجا نوشتم .  

می دونین؟ اگر توی اون خنکای صبح می اومدین اونجا حتما قهوه و چای داغ با نون ِ برشته شده و مارمالاد و خامه و حتی یک املتِ مخصوص و ورقه های ژامبون ، آماده ی پذیراییتون بود .
و اگر سر ِ ظهر می رسیدین حتما یک لیموناد ِ خنک با تکه های یخ و برگ های نعنا برای انتظار تا این که غذاتون آماده شه.... و منو هم همیشه ترکیبی بود از غذاهایی محلی و یک چند تا غذای ایرانیِ خاص...
مثلا من کبابِ ایرانی رو خیلی دوست دارم...شاید شما هم همینطور... 

ولی چیزی که هست اینه که داشتنِ رستورانی مثل ِ این ، که در انزوای گرم و دنجش بتونی داستان هاتو بنویسی و با مردم ، همون مردمِ غریبه ای که میشه دوستشون داشت ،مهربون و خوش رفتار باشی ، در نهایت میتونه آرزوی پنهانیِ خیلی از ما باشه..