من از قمیها متنفرم . شاید در بین آنها چند استثناء موجود باشد که من آنها را ندیدهام ولی اکثریت غریب به اتفاق آنها ، آدمهایی کلک و دو دوزهباز و دو رو و حقناشناس هستند . آدمهایی که در رابطه با آنها باید مدام مواظب باشی زیر پایت را خالی نکنند و پشت سرت صفحه نگذارند و ... یکی از اتفاقهای بد وبلاگ قبلیام همین آشنایی با قمیها بود . ضربههای زیادی بود که از آنها خوردم . مخصوصا در امور دو به هم زنی میان چند نفر استادند . در ضمن آدمهای منفعتطلبی هستند که برای منفعت خودشان هر غلطی می کنند در عین حال مدعی ترین مردم دنیا هستند . هر چه قدر میزان قُمیت خونشان خلوص بیشتری داشته باشد خطرناکترند . چه در امور وجدانی و اخلاقی و چه در امور مادی هیچ به آنها نمیشود اعتماد کرد . مردهایشان هم خطرناک تر از زن هایشان هستند . شاهد برای کلکباز بودنشان هم این که اکثریت این شرکتهای هرمی و سرمایهگذاری از همین قم خرابشده سبز شدهاند . کلا اینقدر از قم متنفرم که هر وقت قرار است به آن شهر سیاه و مخوفشان بروم دچار عذاب عـُظمی میشوم . به هر حال بعضی وقتها ناچاریم دیگر . سالی یک ، دو بار را باید برویم چون که این آقای میم هوس زیارت به سر میکند . هر چند من از آن زیارت هم چیزی درک نمیکنم و معمولا یا در ماشین می خوابم یا گوشهی خنکی پیدا میکنم و نشسته چُرت میزنم و انتظار میکشم که زودتر بساط را جمع کنیم و از آن شهر متهوع دور شویم . این پست را هم برای این اینجا نوشتم تا عقدههای فروخوردهام را که توان برملا کردن آنها در آن یکی وبلاگم نداشتم(از ترس) اینجا تخلیه کنم . هر کس هم قمی است میتواند هر چهقدر دوست دارد به تهرانیها بد و بیراه بگوید . مساله این است که حقیقت را نمیتوان تغییر داد . مخصوصا در مورد فساد و تباهی و سیاهی که در آن شهر و در اکثریت مردمانش موج میزند . حتی اکثریت قمیها هم نسبت به این سیاهی آگاهند و فقط چون چارهای ندارند باید ادای آدمهای ناسیونالیست را دربیاورند .
اصلا هم علاقهای ندارم از کسانی که شاید بعدا زبان به دفاع از قمیها باز کنند ، معذرتخواهی کنم . این عقیدهی من است .(البته کماکان قبول دارم همهجا خوب و بد دارد ، ولی مساله این است که بعضی جاها قدرت بدها بر خوبها میچربد) برای ثابت شدن این تباهی و فساد بر من ۲ سال زمان ، و از دور و نزدیک دستی بر آتش داشتن ، فکر کنم کافی و وافی باشد .