دخــتر ِ قدیــم

من همه‌ی دیوارها را فرو خواهم‌ ریخت .

دخــتر ِ قدیــم

من همه‌ی دیوارها را فرو خواهم‌ ریخت .

NORTH COUNTRY

به موسیقی فیلم NORTH COUNTRY   تا به حال توجه نکرده بودم . امشب که برای بار دوم این فیلم را نگاه کردم متوجه موسیقی تاثیرگذار آن شدم  . مخصوصا تیتراژ شروع فیلم . توجه به موسیقی در هر فیلم از همان ابتدا می تواند ذهن شما را به موازات درگیر فضاهایی که بعدا قرار است مشاهده کنید قرار دهد . در واقع درون شما یک نوع آمادگی ایجاد می‌کند .

چارلز ترون در این فیلم ، ایفاکننده‌ی نقش اول داستان است و بسیار موفق در آن عمل کرده است . داستان فیلم هم اشاره به ماجرایی واقعی در دهه‌ی۸۰ و قبل از اصلاح قانون کار در ایالات متحده‌ی امریکا دارد .

صحنه‌های اذیت و آزار کاگران زن توسط کارگران مرد واقعا دردناک و تاثیرگذار از آب درآمده‌ است . پدر چارلز ترون درین فیلم کپی ضعیف‌شده‌ای از بعضی از پدرهای جامعه‌ی ماست که از بی‌گناهی و حق و حقوق فرزند خود به خوبی آگاهند و حتی دوست دارند حق را به فرزند خود بدهند ولی از مردم و قضاوت آنها می ترسند در نتیجه فرزند بی‌گناه خود را قربانی نگاه جامعه‌ می‌کنند . فضای اجتماعی آن روزهای ایالات متحده تقریبا وضعیت ضعیف‌شده‌ی امروز ماست . با یک مقایسه‌ی کوچک و سرسری می‌توان نتیجه گرفت که ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم .

 البته شکل اذیت و آزار در جامعه‌ی ما بسیار با جامعه‌ی آمریکایی متفاوت است . نمی‌توانیم قضاوت کنیم که آن نوع اذیت و آزار اثرات مخرب‌تری دارد یا این نوعی که در جامعه‌ی ما مرسوم است . این‌ مقوله بحث‌های جامعه‌شناسی و آسیب‌شناسی ظریفی می‌طلبد که نه در تخصص من است و نه این وبلاگ جای مناسبی برای آن .

یک صفت اخلاقی مشترک بین کارگرها و کارمندهای آمریکای آن روزها با کارمندها و کارگرهای امروز جامعه‌ی ما وجود دارد و می توان آن را به راحتی از فیلم استخراج کرد که آن صفتی نیست جز امر زیرآب‌زنی ... فکر کنم در جامعه‌ی شایسته‌سالار ما به وفور مشاهده می‌شود و امر غریبی نیست که بخواهیم توضیح بیشتری در مورد آن بدهیم .

فیلم نگاه خوبی به مقوله‌ی زنان فارغ از بحث‌های پوسیده‌ی فمینیستی دارد . به عبارتی اصلا فیلم زنانه یا فیمینیستی و بی‌منطقی نیست  و از این لحاظ قابل ملاحظه است .

یک روح انسانی که دغدغه‌ی عدالت و کمک به هم‌نوع را دارد به خوبی با آن ارتباط برقرار می‌کند .

نقش پدر حسابی روی اعصاب بیننده می‌رود . به خاطر همه‌ی تردیدها و زخم‌زبان ها و بد اخلاقی‌هایش . هر چند هر دو نفر یعنی دختر و پدر در پایان از امتحان خود موفق و سربلند بیرون می‌آیند . هپی اند چیزیست که من خیلی دوست دارم . بیشتر وقت‌ها .