دخــتر ِ قدیــم

من همه‌ی دیوارها را فرو خواهم‌ ریخت .

دخــتر ِ قدیــم

من همه‌ی دیوارها را فرو خواهم‌ ریخت .

دگردیسی

داشتم آهنگWorld.hold on از Bob sinclar رو گوش می‌دادم .که حس های خوبی درونم بیدار شد . باید یک تجربه‌ی تازه در زندگی به دست بیاورم . مثلا زیستن مثل یک فراری یا زیستن مثل یک قاتل شاید هم یک زندانی یا یک اعدامی یا یک سنت شکن جسور. زیستن مثل یک امام‌زاده یا زیستن مثل یک حیوان انسان نما . زندگی کردن مثل یک کارمند معمولی یا یک خانه‌دار معمولی چه لطفی دارد ؟ حتی زندگی کردن مثل دیوانه‌ها هم شرف دارد به این نوع معمولی زندگی . فکرش را کن پست هایی متفاوت از یک تیمارستان . اگر یک قلمرو جدید را تجربه نکنیم همیشه یک چیز معمولی باقی خواهیم ماند . چیز معمولی . می‌دانی‌چرا ؟

چون به مرور زمان در این فرایند تکرار ابلهانه‌ی زندگی معمولیمان ، در چرخه‌ی دگردیسی قرار گرفته‌ایم . از آدم به یک چیز . یک شئ یک موجود بی‌ارزش ...