دخــتر ِ قدیــم

من همه‌ی دیوارها را فرو خواهم‌ ریخت .

دخــتر ِ قدیــم

من همه‌ی دیوارها را فرو خواهم‌ ریخت .

دختر ِ قدیم

دختر‌ِ‌قدیم دلش می‌خواهد از تمام دل تنگی‌های کوچک و بزرگش اینجا بنویسد . بدون این که بیمِ‌آن را داشته‌باشد که کسی او را بشناسد .

اینجا داستان زنی ۷ ساله را می‌نویسم که هنوز که هنوز است ، بکارتِ دخترانگی قدیمی‌اش را نمی‌خواهد از دست‌بدهد .

دختری که زیاد دروغ گفته یا شاید بهتر است بگویم زیاد ملاحظه کرده‌است . سال‌ها به خاطر دیگران زندگی کرده و در تمام لحظات عمر نه چندان بلندش ، خودش را فراموش کرده ... ولی اینجا می‌خواهد نقاب از چهره‌اش بردارد . بدون بیم از این که به او برچسب بزنند و بگویند او روسپی است یا ولنگار یا چه و چه ...

اینجا می‌خواهد خودش باشد .

اینجا می خواهم خودم باشم .